مقالات/سفره خاص و عام
1سفره خاص و عام سفره خاص و عام2 سفره خاص و عام3 4سفره خاص و عام سفره خاص و عام5 سفره خاص و عام 6 باغ دل نظامی 7

همچو قرآن که به معنی هفت توست                  خاص را و عام را مطعم در اوست 
                                                                                                مثنوی

قرآن حکیم را به هزار چشم نگریسته اند و همچنان به هزار چشم دیگـر می نگـرند ؛ هر نگاهی چیزی می جوید و همان می بیند:

طالب هرچیـــز ای یار رشـــیـد 
جزهمان چیزی که می جوید ندیدمثنوی

هر کس از این خوان کرامت ، به طعامی میل می کند و روزی خاص خود می یابد ،از آنکه : 
ناصح مشفق که خوان باشی بود 
بر سر خوانش ز هر آشــــی بود 
تا نمــــــاند هیچ مهمــان بینــــــوا 
هر یکی یابــــد غذای خود جـــــدا 
همچو قرآن که به معنی هفت توست 
خاص را و عـام را مطعم در اوست مثنوی 
یکی طالب اجر اخروی است و می پرسد که تلاوت هر سوره را اجر و ثواب چند است . 
یکی ادیب است و از شکوه کلام الهی در شگفت مانده و می کوشد تا فنون ادب و اسرار بلاغت را از خلال آن آیات معجز بیان، کشف کند و در قلم آورد. 
یکی در احکام و قوانین الهی نظر می کندو بازار فقاهت را رونق می بخشد که :"بیایید تا بر شما بگویم که خداوند چه چیز را بر شما حرام کرده است"." قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم" ، انعام- 115 
یکی فیلسوف است و مراتب کمال عقل را در آیات نور می یابد وبرهان "ان ولم" را از آیت "سنریهم" ، فصلت – 53 ، فرو می خواند ، هم از آیات بر ذات دلیل می آورد و مجموعه آفرینش را دلیل اثبات صانع می بیند و هم از ذات بر آیات شهادت می دهد و دلیل می آورد که :" انه علی کل شی شهید":همانا که او بر هر چیز شاهد و گواه است. 
و در میان متکلمان یکی اشعری می شود و به جبر می گراید که :" قل کل من عندالله " ، نسا - 78 ، بگو همه از جانب خداست ، و یکی مذهب اعتزال اختیار می کند و اختیار را می گزیند که : "کل نفس بما کسبت رهینة"، مدثر- 38، هر نفسی در گرو آن چیزی است که خود کسب کرده است. 
یکی درعلوم غریبه می کوشد و از جفـر و اعداد می گوید و در پی راز "علیها تسعة عشر"، مدثر-30، قرآن را زیر و زبرمی کند. 
و در این میان عاشقان را که رندان و زیرکان عالم اند خود نگاهی دیگر است ،ایشان خریدار کالای عشق اند و بازار محبت را گرم می کنند که : 
گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند 
گول نعمت را مخور، مشغول صاحب خانه باش ناشناس

عاشقان، صاحبخانه را میجویند و ازاو تمنایی جز او ندارند چنانکه رابعه عدویه گفت:

اگر تورا از بیم دوزخ عبادت می کنم ،مرا در آتش بسوزان و اگر به طمع بهشت عبادت می کنم ، از بهشت بیرون کن،و اگر تو را از این حیث که شایسته پرستشی عبادت می کنم ،جمال خود را از من دریغ مدار. 
هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است 
ما به جـــز دوست نداریم تمنــــــای دگـــــرسعدی 
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است 
بــــردار ز رخ پرده که مشتـــاق لقــــــــاییم مولانا 
پرسند الهـــی را از دوست چه می خواهی 
ای بی خبران من هیچ جز دوست نمی دانم الهی قمشه ای 

از نگاه این عاشقان بیدل، قرآن دعوت نامه "عشق" است که به رسولش فرمود ؛ مردمان را بگو اگر خدا را دوست می دارید به دنبال من آیید ، " ان کنتم تحبون الله فاتبعونی " ، آل عمران–31

بیـــا بیــــا که نیــــابی چو من دگــــر یاری 
چو من به هر دو جهان خود کجاست دلداری 
تو همچو وادی خشکی و من چو بارانی 
تو همچو شهر خرابی و من چو معماری مولانا 
"دلجویی معشوق" است که "ایحسب الانسان ان یترک سدی" ،قیامة - 36، آیا آدمی گمان کرده که او را عبث آفریده اند و عاقبت چون خار و خس به ساحل نیستی واگذارند زهی خیال باطل. 
نی ام ز کار تو غافل همیشه در کــارم 
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم 
به جان پاک تــو و آفتــــــاب سلطنتـــم 
که من تو را نگذارم به لطف بــردارم مولانا 

و "کشف حجاب از چهره معشوق" است که: " اینما تولوا فثم وجه الله " ، بقره - 115 ، هر کجا روی ، آنجا روی خداست. 
در آیینه عـالم رخســــار تو می بینم 
در طلعت مهرویان انوار تو می بینم الهی قمشه ای

و " احساس انس و صحبت با معشوق "است که :"هو معکم اینما کنتم " ، حدید-4 ، هر کجا هستید او با شماست. 

بیدلی در همه احوال خــــدا با او بود 
او نمی دیدش و از دور خدایا می کردحافظ 

و نشان " خانه معشوق " است که از این سو بیایید و از آن سو مروید؛" الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم" ، یس-60 ، ای فرزندان آدم ، آیا با شما عهد نکردم که شیطان را مپرستید همانا که او دشمن آشکار شماست ، مرا عبادت کنید که راه مستقیم " به سوی کمال " این است ؛ 
حذر از وسوسه نفس که در راه خدا 
مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست سعدی 
و " هدایت " است که اگر خواهی با من همنشین شوی ، باید که به اوصاف من آراسته گردی: 
هر که او هم رنگ یار خویش نیست 
عشق او جز رنگ و بویی بیش نیست مولانا 
پس باید که نخست چون من رحمان و رحیم باشی و به ذکر بسم الله بر زبان یا دفتر بسنده نکنی، و چنانکه پروردگارت "کتب علی نفسه الرحمه " ، انعام -12 ، تو نیز نام رحمت را بر صفحه وجود خویش بنگاری و کار بر پایه عدل و احسان کنی که :" ان الله یامر بالعدل و الاحسان" ، نحل-90، 
نخست از جهان آفرین یاد کرد 
که هم داد فرمود و هم داد کردفردوسی 
و بدی را به نیکی دور کنی :" ادفع بالتی هی احسن السیئة" ، مومنون-96 ، زیرا چاره ظلمت نور است ، چون نور بیاید ، ظلمت برود 
و از هر گونه ظلم و آزار بپرهیزی نه بر خود ، نه بر غیر ، که آن نشان کفر است: "والکافرون هم الظالمون " ، بقره-254، و " ان الله لا یظلم الناس شیئا" ، یونس-44 
و بر خطاهای مردمان با کرامت بگذری :" اذا مروا باللغو مروا کراما" 
و از هر که نام می بری او را به صفات نیکویش یاد کنی که:" قولوالناس حسنا" ، بقره-83 ، مگر برستمکاران که باید چون من در کمین آنان باشی "ان ربک لبالمرصاد" ، فجر-14 
و باید که مرا بسیار یاد کنی که این نشان عاشق است " واذکروالله کثیرا" چندانکه حتی در خواب نیز بیدار من و به یاد من باشی تا به مقام" لا تاخذه سنة و لا نوم " ، بقره-آیةالکرسی ، نزدیک شوی: 
او ندارد خواب و خور چون آفتاب 
عاشقان را می کند بی خورد و خواب مولانا 
سحر کرشمه چشمت به خواب می دیدم 
زهی مراتب خوابی که به ز بیداری است حافظ 
و چون راه و نشان دانستی ، اگر گویی در این راه چه زاد و توشه ای بر گیرم ، بدان که " فان خیر الزاد التقوی " ، بقره-197 ، همانا که بهترین زاد و توشه این راه ، تقوی پیشه کردن و دست افشاندن است از آنچه تو را از راه دور می کند ، همانا که آن شیطان پنهان کار و آن خناس " الذی یوسوس فی صدور الناس " ، ناس ، در کمین توست تا به اشتغالات باطل و زواید و زخارف دنیوی تو را بفریبد و به فضول عیش بار تو سنگین کند و از فضل و کمال باز دارد پس از او به من پناه گیر " فاستعذ بالله " ، نحل- 98 ، و پای از دایره عشق و زیبایی بیرون منه

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

پای از این دایره بیرون ننهد تا باشدحافظ

 

بلکه یک دل و یک رای با دلی پاک و "قلبی سلیم " به سوی من آی که چون بنده من باشی ، همه عالم بنده تو شوند و از همه برکات دنیا و عقبا برخوری؛

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

بنده من شوو بر خور ز همه سیم تنان حافظ

این است نگاه عاشقان و عارفان به قرآن و این است پیام قرآن برای رندان و زیرکان عالم که از خدمت به نعمت نپردازند و " سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض " به هوای روی معشوق از یادشان برود که :

" والذین امنوا اشد حبا لله " ، بقره-165 ، مومنان را منتهای عشق به خداست.

 

چه همت راست حافظ را که از دنیا و ازعقبا

نیاید هیچ در چشمش به جز خاک سر کویت

 

"ذالک الفوز العظیم " ، نسا- 13 و بسیاری آیات دیگر ، این است پیروزی بزرگ و فلاح و رستگاری جاوید .

و سلام بر عاشقان جهان باد