فرازهایی از کلام استاد

اگر باخ نیست ، آهنگ های او هست واگر سعدی نیست ، کلیات آثار اوهست واگر عاشقان حق وولی شناسان از ولایت خاک رفته اند ، دیوان حافظ رندان تشنه لب را شراب گوارا می بخشد . واگر افلاطون وشکسپیر و دانته ومیلتون نیست کتابهای ایشان و گنجینه جواهرات انسانی آنهادر پیش روی ماست .

(365 روز با سعدی-ص16)

131

هر که نظر کرد به دریای هستی ودید که هر دم هزاران هزار موج می آیند و می روند و صد هزاران هزار حباب که هر یک فرعون وار بادنخوت در سر دارند وکوس انا الحق می زنند و به طرفة العینی محو می شوند ، اگر در این تماشا فتنه حادثات نگردد و امواج وکفها را حقیقت نشناسد ودر پشت امواج حادثات آب قدیم الذات را مشاهده کند اهل تفکر است .

آن دیده کز این ایوان ، ایوان دگر بیند           صاحب نظری باشد شیرین لقبی باشد

(گلشن راز -ص12 )

132

کتاب های خوب شادترین نقطه اوج حضور انسان هاست،چنانکه درباره شعر گفته اند شعر شادترین و متعالی ترین لحظه های شادترین انسان هاست .

(365 رو ز با سعدی-ص17-16)

133

نقطه اوج ظهور حضور سعدی ، غزلیات و بوستان وگلستان اوست و هر کسی می تواند در بهترین لحظه های عمر سعدی به حضور او برسد . همچنین است حافظ، میلتون و شکسپیر که نقطه های کمال حیاتشان مبدل به آثارشان شده است و اگر کسی از خواندن این آثار احساس حضور نمی کند ، او را از دیدن آن بزرگان چه فایده خواهد داشت .

(365 روز با سعدی- ص17)

134

فرمان امر به معروف و نهي از منكر كه براي همه مردمان آمده است در بيان همين خصلت است كه بايد اهل ايمان مراقب يكديگر باشند و خوبيها را به هم معرفي كنند و به انجام آن تشويق نمايند.زن بايد با شوهرش بگويدكه من رفاه و آسايش را دوست دارم اما خوش نيست كه ما از هر راهي به ناحق آن را فراهم آوريم و همچنين مرد با همسر و دوست با دوست و همسايه با همسايه و همكاران و هم شغلان با يكديگر بايد مرتب سخن گويند و يكديگر را به انجام كارهاي نيكو و پرهيز از هر آنچه زشتي و نادرستي است و دون شان انسان است سفارش كنند. يك جامعه باايمان يك خانواده بزرگ است كه بزرگ تران پدران و مادرانند و كوچك تر ها برادران و خواهرانند و همه بايد به فكرهم باشند و در خدمت يكديگر.

( در صحبت قرآن – ص 295)

135

كم دادن حق مردم غير از اموراقتصادي در امور فرهنگي و اخلاقي نيز مصداق دارد: آن كس كه كتابي ترجمه مي كند و از شرايط لازم برخوردار نيست يا درسی مي دهد يا هر شغل ديگري را مي پذيرد اما صلاحيت آن را ندارد يا حق آن تدريس را ادا نمي كند يا حق دوستي مانند عيادت كردن واحوال پرسيدن و قرض دادن را به جا نمي آورد، و صدها چيز ديگر، مي تواند مصداق كم دادن حق مردمان باشد.

( در صحبت قرآن – ص 312)

136

شگفتي در اين است كه انسان ها پايان داستان خوبان و بدان را بارها خود ديده اند و از زبان انبيا و اوليا و شاعران شنيده اند و فطرت آدمي نيز خود از پايان خبر مي دهد، اما باز اميد بسته اند كه راه شر وبدي به ايشان سود رساند و سعادت آورد.

( در صحبت قرآن – ص 324)

137

كدام شجاعت در ميدان عالم برتر از بريدن دست و پاي حرص وطمع و بر آوردن زبان به حق و راستي است.

(در صحبت قرآن – ص بیست وهشت)

138

مولانا در مثنوي يوسف را به روح آدميان و چاه را به دنيا و آن سقا را به مرگ تشبيه كرده و گويد خوشتر است وقتي ما را از چاه عالم بيرون مي آورند فرشتگان به شگفت آيند و زبان به ستايش گشايند كه : " يا بشري لنا هذا غلام" و چنان نباشيم كه اگر ما را از چاه بر آورند بار ديگر با سر به قعر همين چاه پرتاب كنند.

( در صحبت قرآن – ص 329)

139

احمد كه بوي خوش و زن و نيايش را در اين جهان برگزيد ، اين هر سه را يكي ديد وگرنه احمد را كه از احد مي آيد با تثليث چه كار؟ اين هر سه همان گوهر حواست كه طيب خوش و حضور دلكش او بوي ابديت مي دهد و عشق بي گناه او خود نيايشی است كه محاء الذنوب است.

(در صحبت قرآن – ص بیست وشش)

140