فرازهایی از کلام استاد

راستگویی به آدمی اعتماد به نفس می بخشد ، چهره اش را صمیمی و قاطع و دوست داشتنی می کند، مردم به او اعتماد می کنند و در کار تجارت و سود و سودا نیز موفق تر از دروغگویان خواهد بود و فروغ صدق و راستی بر جمال چهره اش می افزاید. این خود بهشت نقد است.

(در صحبت قرآن – ص 386)

161

درک این رابطه میان خوبی و بدی و نفس آدمی شاید بزرگترین درس اخلاق در جهان است و اگر کسی این را نمی فهمد دیگر دانسته های او به کار نمی آید و هوشمند ترین مردم کسانی باشند که در می یابند که اولا خوبی بهتر از بدی است و ثانیا هرکه خوبی را انجام دهد با نفس خود خوبی کرده است.

(در صحبت قرآن – ص 396)

162

پدیده های طبیعت و نمایشی که در صحنه های عالم لحظه به لحظه بازی می شود ، همه برای آنان که خرد را در هر کار به خدمت می گیرند ، اشارتی است به حقایق جاودان و لایتغیر و نمایشی است از قدرت آفریدگار و تجلی ای است از اسماء و صفات او.

(در صحبت قرآن – ص 58)

163

اگر موسیقی و تئاتر و معماری و نقاشی و کتاب خوب در جامعه رو به کاهش رود خودخواهی و حرص و تجاوز و جرم و خیانت و خشونت در آن افزایش خواهد یافت و ادبیات و هنر محصول چاره جویی طبیبان معنوی است.

(در صحبت قرآن – ص 404)

164

بار گناه مسئولیت انجام کاری است که ایجاد رنج و محنت کرده است و رهایی از این بار تنها به پشیمانی و سپس جبران مافات در حق ستمدیده یا در صورت فوتِ امکان در حق نیازمندان دیگر میسر است. طاعات و عبادات ظاهری و ختم "امن یجیب" و ختم "اذا وقعه" و ختم قرآن در این مورد به تنهایی کارساز نیست.

(در صحبت قرآن – ص 402)

165

تاریکی را نور از میان می برد، غضب را شرح صدر و مدارا مداوا می کند نه استغفار ، و رنج را ، ایجاد شادی و راحت جبران می کند نه دعای خیر و آرزوی سلامت ، و گریاندن را به خنده آوردن جواب گوید نه الحمد خواندن. عالم بانکی است که خوبیهای ما را به حساب می گذارند و بدیها را همچنین ، و اگر در موازنه بدهکار شویم ، نمی توانیم طلب شادی کنیم مگر از نو شادی و خرمی خلق کنیم یا خلق خوش و دل پاک تا حسابمان نخست تسویه و سپس طلبکار شود و شادی قبضی است که از بانک عالم می آید که شما را در حساب موجودی فراوان است و این قبض همه دلتنگی ها را برطرف می کند.

(در صحبت قرآن – ص 402)

166

مثال مدد گرفتن از عواملی چون حرص و آز و غرور و تزویر ، و دروغ که بین عامه مردمان رواج دارد، چنان است که آدمی با حیوانی که زبان نمی فهمد سخن گوید و او را به مدد گیرد و بدیهی است که هیچ مددی از آن حیوان به او نخواهد رسید، زیرا از دعا و درخواست او جز صدایی و ندایی نخواهد شنید. اگر کسی طالب شهرت است باید به راستی همتی کند و هنرها و فضایلی کسب کند و این استعانت از خداست که حق است اما اگراز هر عامل دیگری چون زد و بند های اقتصادی و سیاسی و مطبوعاتی و عوامل دیگر کمک گیرد آن عوامل جزء نظام موثر عالم نیستند و خواست آدمی را درنمی یابند تا به کمک او آیند.

(در صحبت قرآن – ص 62)

167

آدمی نباید در پی چیزی که به آن علم ندارد چشم بسته حرکت کند. آخر آدمی را چشم و گوش و عقل و هوش داده اند و خداوند بدین نعمت ها ما را مسئول خواهد دانست.

(در صحبت قرآن – ص 415)

168

غرور و تبختر و فخر فروشی نشان نادانی است. غربیان گفته اند اگر آدمی جاهل و نابخرد باشد لزومی ندارد که سند آن جهل و نابخردی را امضا کند و به هر کس می رسد نسخه ای بدهد، تکبر همان امضا و سند نابخردی و خردی و کوچکی درون آدمی است.

(در صحبت قرآن – ص 417)

169

ایمان به خدا و قیامت به صرف اقرار و شهادت حاصل نمی شود بلکه نشانهای واقعی و حقیقی دارد.

(در صحبت قرآن – ص 64)

170